بله خب خیلی وقته نبودم و ننوشتم 

این جریان حاله خودتو خوب نگه دار با اینهمه اتفاقاتی که هر روز میفته یکم نوسانیه ! اما خب منم همش برمیگردم و سعی مو میکنم که خوب بمونم 

الان حالم خوبه 

همچنان ورزش میکنم و ساعت خوابم رو تنظیم کردم 

امروز کتاب ممیخونم زبان میخونم ورزش میکنم فیلمم میخام ببینم 

یه حموم درست و حسابی ام باید برم 

شکمم داره به خط افتادن نزدیک یشه 

یچیزی رو امروز تو خودم کشفش کردم 

بخاطر واحدای نسبتا زیاد روانشناسی و مطالعات کوچیک خودم خیلی وقتا میتونم کاملا زمینه احساستمو بفهمم و سریع کنترلش کنم مگر اینکه خودم انتخاب کنم حالم بد باشه و نیاز داشته باشم قشنگ تا ته احساسات بدم رو برم 

خب داشتم میگفتم 

من هنوز درگیر کنکور کارشناسی ام هستم 

چون توانایی تو درس خوندم خیلی خوب بود و هست 

منظور هوش حفظیات نیست ،اراده خیلی خوبمه 

بعد وقتی دندون پزشکی قبول نشدم و رتبم چهار رقمی شد فکر کردم شایدخب واقعا توانایی پایینی دارم و کنار اومده بودم 

بعد اما وقتی وارد دانشگاه شدم و دیدم با اینکه سر کلاس هیچوقت به درسا گوش نمیدم و تو خوابم یا با گوشی ور میرم و شب امتحان میخونم 

با اینکه بچه ها همه شهرای خوب و سه چهارمشون سمپاد و نمونه بودن نمره هام یا ماکس شد یا نمره دوم 

خب ، اینجا دوباره عصبی شدم و نشده حداقل یکبار در هفته به کنکور کارشناسی و اینکه من باید تو جایگاه بالاتری میبودمو برچسب رتبه بهتری میخوردم  فکر نکرده باشم 

و وقتی بچه های پزشکی رو میبینم حسودیم نشده باشه 

و حتی اولین علت دوستیم با اقای میم هم همین بود که رشتش فلان بود و من به هیچ پسری با رشته پایین تر حتی نگاهم نکردم 

:-| اینا همش ب این خاطر بود که من عمیقا میخاستم به عقب برگردم .

و به همین خاطر هر وقت تصمیم گرفتم زبان بخونم یا کتابای رشته خودمو تند تند بخونم نشد و نتونستم و هر بار به کار دانشجویی فکر کردم حتی به فروشندگی ام فکر کردم اما به شغل خودم فکر نکردم 

هوووفففف 

تازه الان فهمیدم چرا اونقدری که رو چالشای ورزشی حساسم و پر اراده ادامه میدمشون حتی وقتی با خستگی زیاااااد از دانشگاه میومدم ساعت 6  عصر بلافاصله میرفتم باشگاه .

مشکل اراده من نبود مشکل این بود که من هنوزم  تو گذشته هستم 

باید از امروز حلش کنم ! 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها